دو شنبه 20 دی 1395برچسب:, :: 10:35 :: نويسنده : roya
امشب شعری نخواهم نوشت سی و ششمین شمع را برای تولدم روشن میکنم و پرهایم را طواف میدهم برگرد آتشی که تو در جانم روشن کرده یی سی و شش تکه خاکستر کوچک کافی است تا پر سوخته حرمت پیدا کند جشن تولدم است و من سی و شش بار به دنیا می آیم و خاکستر میشوم تا راز حضور تو را بدانم ققنوس من ،امشب جایت خالیست..
شنبه 5 تير 1395برچسب:, :: 16:49 :: نويسنده : roya
زیرکانه قانعت کردم که یک قرآن بس است تا که امشب را در آغوش خودم احیا کنی....
سه شنبه 17 فروردين 1395برچسب:, :: 17:41 :: نويسنده : roya
يک روز ميرسد که يک ملافه ي سفيد پايان ميدهد به من . . .
به شيطنت هايم . . .
به دلتنگي هايم . . .
به خنده هاي بلندم و به بغض هايم . . .
روزي که با ديدن عکسم بغض ميکني و ميگويي :
ديوونه دلم واسه مسخره بازيهات تنگ شده . . .
پاشو
یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:, :: 9:51 :: نويسنده : roya
آغوش من فقط اندازه تو جا دارد اگر خوب گوش کنی این ضربان های تند و پی در پی قلبم را میشنوی تو را فریاد میزند مخاطب کلامم ک هیچ… مخاطب ضربانهای قلبم تویی
ولنتاینت مبارک عشقم
یک شنبه 13 دی 1394برچسب:, :: 16:43 :: نويسنده : roya
راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم
میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم
میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد …
تو فقط برای منی !
یک شنبه 10 آبان 1394برچسب:, :: 16:43 :: نويسنده : roya
برای تو می نویسم
پنج شنبه 23 مهر 1394برچسب:, :: 16:30 :: نويسنده : roya
وقتی از دوست داشتن کسی مطمئن نیستی حق نداری دستاشو
بگیری که به دستات عادتش بدی ...
وقتی کسی رو سهم خودت نمیدونی حق نداری پیچ و تاب بدنش رو زیر و رو کنی ...
وقتی موندنی نیستی حق نداری از آینده های خوش باهاش حرف بزنی و براش رویا بسازی... وقتی دلت به بودنش شک داره حق نداری بهش بگی عشقم... وقتی همیشه دنبال یه حرفی،بحثی،سندی،بهانه ای که ترکش کنی حق نداری ادعای دوست داشتن کنی... وقتی به اعتماد کسی تکیه گاه شدی ... حق نداری زمینش بزنی ... اگه همه این کارو کردی فارغ از جنسییت مـــــردی... عشق،دوست داشتن... گرفتن دستی که نه گیر دیروز باشه نه توی غصه فردا...تمام تلاشش بخشیدن خوشی های امروز به تو باشه و ساختن بهتر فردا...
پنج شنبه 23 مهر 1394برچسب:, :: 16:9 :: نويسنده : roya
آنهایی که همیشه بودند، هرگز نبودند
او که هرگز نبود، همیشه بود همیشه و در تمام لحظهها به او که تمام دقایق عمرم را عطرآگین کرد آنچنان که بعد از سالیان دراز هنوز از شمیم خوش آن لحظهها سرشارم و رد پایش هنوز در خوابهای هر شب من… از این دوری طولانی از این کابوس بیزاریم
یک شنبه 16 فروردين 1394برچسب:, :: 19:18 :: نويسنده : roya
در دلم مِهر کسی خانه نکرده ست ؛ بیا ... نگه داشته ام جــای تو را...
|